خاطرات سه ماهه
سلام به پرهام عززم و همه کسانیکه مطالب این وبلاگ رو می خونن بالاخره بعد از سه ماه و چند رو زدوباره اومدم تا بنویسم پرهام عزیزم این سه ماه خداروشکر تو خیلی خوب رشد کردی و بزرگ شدی حالا دیگه واسه خودت مردی شدی و به مامان کمک می کنی همه کلمه هارو می گی و تکرار می کنی اداهای جالبی در میاری و خلاصه حسابی خودتو تو دل همه جا کردی عزیزم تعطیلات عید خیلی بد مریض شدی و مامان و بابا رو کلی نگران کردی و 12-13 عید تازه خوب شدی و بعد از عید قرار بود که ببرمت مهد کودک ولی نشد و دلم نیومد قرار شد تا 2 سالگی باز هم پیش مامان برگهات بمونی تا بعد از اون بریم مهد خلاصه پرهام جان رشد تو تو این مدت اینقدر زیاد بود که نم یدونم کدومو بگم و نیم دونم از چی تعریف کنم ...
نویسنده :
شیوا
14:50